Monday, January 7, 2008
من نکردم، خودش شد

خیلی‌ها دلشون نمی‌آد سر یه گوسفند رو ببُرن.
خیلی‌ها با ماهى گرفتن مشکلی ندارن.
هر دوش «کُشتن» محسوب می‌شه ولى واقعیت اینه كه خیلی‌ها حاضرن ماهى بگیرن ولى حاضر نیستن سرِ گوسفند رو ببُرن. شاید سر بریدن خشن‌تره، نمی‌دونم. شاید مثلاً حس می‌کنیم با سر بریدن مستقیماً گوسفند رو می‌کُشیم ولى ماهی‌گیری یه‌جورایی غیرمستقیم‌تره: ما فقط ماهى رو از آب دور می‌كنیم ولی "خودش خفه می‌شه".

"من نبودم/ نکردم، خودش شد"
در بچگى به عنوان یه قضيه، صورتش رو هم تو اثبات ذکر می‌کنن بعد ازش استفاده می‌كنن، ولى بعدها ديگه می‌ره جزء اصول بديهى.

*"ماهى گرفتن" استعاره‌ست وگرنه بحثِ گوسفند و ماهی نیست.
**بعضی‌ها "ماهی می‌گیرن" بعد هم فحش رو می‌کِشن به اون مثلاً فلان فلان‌شده‌هایی كه "گوسفند کُشتن".